پایگاه فرهنگی ،مذهبی شهدای دلفان

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

پایگاه فرهنگی ،مذهبی شهدای دلفان

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

شهید حاج علیرضا قاسمپور

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ب.ظ



شهید «حاج علیرضا قاسم‌پور» فرزند ارشد مرحوم «شاوردی» در آذر ماه یکهزار و سیصد و چهار هجری شمسی در روستای گاوکش علیاء از توابع شهرستان نورآباد دلفان ، در خانواده‌ای مؤمن و کشاورز دیده به حیات گشود . در اوان کودکی به مکتب‌خانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت و نظر به عشق و علاقة شدیدی که به احکام دینی و تعالیم مقدس اسلامی داشت و از آنجا که در آن زمان ، جراید و وسایل ارتباط جمعی نظیر «رادیو ، تلویزیون و …» بصورت امروز گسترده نبود ، مرحوم شهید بمنظور ادای فرایض نمازهای یومیه در اوّل اوقات آنها همواره با صدای رسای خویش اذان می‌گفت ، علی‌الخصوص هنگام افطار و بیدار کردن مؤمنین روستا در وقت سحر و امساک آنان در صبح ایام ماههای مبارک رمضان ، و این عمل را بزرگترین وظیفة خود می‌دانست و به آن مبادرت می‌ورزید .          در سال 1325 با راهنمایی مبلّغین روحانی وارد حوزه علمیه خرم‌آباد شد و از محضر اساتیدی چون مرحوم «آیةالله کمالوند » کسب فیض نمود و بعد از آن به حوزه علمیه قم عزیمت کرده و از محضر علمای اعلام آن دیار بهره‌های فراوان برد و سپس به قریة خویش برگشت و با ایمان و اراده‌ای مستحکم به تبلیغ شریعت مطهر اسلام و ارشاد مردم پرداخت و فعالیت‌های مذهبی خویش را «از جمله امر به معروف و نهی از منکر و موعظه و هدایت مطربین و تأدین و ارشاد سارقین و …» هیچگاه ترک نساخت .       
  ایشان فردی متدین ، مؤمن و متعهد به اسلام و در صداقت ، راستی و درستی ، طهارت روح و تهذیب نفس ، زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که روحانیون ، دوستان و آشنایان ، جملگی بر مراتب شایستگی و خلوص و تعهد و ایمان وی صحه می‌گذارند . اکثر شب‌ها مشغول تضرع و راز و نیاز با خدای خویش بود . احیاءگر نمازهای نافله و دعای مداومش ، مرگ در هجرت ، جهاد و شهادت بود ، در عزا و شادی مردم شرکت ولی هرگز از خانواده‌های کم‌بضاعت و ایتام نیازمند طعامی نمی‌خورد . مردم را از برگزاری مجالس و مراسم پرخرج و زرق و برق و لغو و بیهوده برحذر می‌داشت و آنان را به تفکر در سیارات آسمان و گردش منظم شب و روز و حکمت آیات بی‌شمار خداوند متعال و سیر در آفاق و انفس دعوت می‌کرد و می‌گفت : « در آسمان و آیات خداوند مشاهده کنید ، در زمین سیر کرده عبرت بگیرید و برای این سفر پرخطر توشه برگیرید ، همانا دیگران برای شما کاری انجام نمی‌دهند همانگونه که شما برای والدین و اموات خود ، هیچ کاری نکردید .»          با رسوم‌غلط‌قدیمی و سنتی مانند « سیاه پوشیدن و صورت‌خراشیدن در سوگواریها ، دست دادن به نامحرم و …» به شدت مخالفت می‌ورزید . در ایام نوروز باستانی تک تک افراد محل را بازدید و آنان را به رعایت تقوای الهی و کف نفس از محرمات و روشن کردن منازلشان به نور تلاوت قرآن دعوت می‌فرمود .          وقتی خبر ارتحال حضرت‌آیةالله‌بروجردی را شنید ، زار زار می‌گریست و می‌گفت: «رهبران دین که از دنیا بروند ، پادشاهان شادی کرده و رکن دین شکسته می‌شود .»          در سال 1328 ، به مشهد مقدس مشرف شد و در سال 1330 کلاسهای قرائت قرآن کریم را در منزل خویش دایر نمود ، خانه‌اش تعلیم کلام وحی به نوجوانان و جوانان و پایگاه محکم برای فعالیت‌های مبارزاتی روحانیت معظّم بود .          در طول دوران انقلاب ، در تظاهرات‌ها شرکت فعال نموده و با دریافت دعوتنامه‌های مراجع عظام در شهرستان قم حاضر و اطّلاعات لازم را به مبارزین می‌داد . در سال 1341 هنگامی که حضرت امام خمینی(ره) دستگیر شده بود ، ایشان در سفری که از شهرستان خرم‌آباد به شهرستان نورآباد دلفان داشتند ، با توجه به بحث و مجادله‌ای که میان مسافران در مورد «رضاشاه» و حکومت وی بوجود آمد و اکثراً به تأیید و تعریف و تمجید وی پرداختند ، به تنهایی از حضرت امام خمینی(رض) و روحانیت مبارز ، دفاع نمودند که متعاقب آن مورد شناسایی و تعقیب مأمورین‌ساواک که مخفیانه در ماشین مذکور بودند قرار گرفت و بعد از چند ساعتی وی را در روستای‌گاوکش‌علیاء دستگیر و به‌شهرستان نورآباد بروند و بازداشت مخفیانه نمودند .          هنگامی‌که شاه ملعون ، به شهرستان خرم‌آباد آمد ، « شهید حاج علیرضا قاسم‌پور» بمنظور ترور کردن وی ، با یک اسحله کمری کمین کرده که با مخالفت بعضی دوستان مواجه گردید و موفق نشد .          در امور خیریة عامه نظیر راه و پل‌سازی و راه‌اندازی شرکت نفت و تهیه کتب مذهبی برای مسجد محل ، شرکت فعال داشت و خود نیز متولّی شرکت نفت روستا بود و در سال 1346 حمام روستا را نیز بنا نهاد و سپس در سال 1348 مسجد حضرت صاحب‌الزّمان(عج) قریة گاوکش را با تبلیغ و کمک خود و همیاری مردم تأسیس نمود . همواره در جمع‌آوری وجوهات شرعیه از مردم ، با همکاری روحانیت معظّم و تحویل آن به مراجع تقلید و همچنین به دفتر «حضرت آیةالله پسندیده» (مرتضی‌خمینی) پیشقدم بود و می‌فرمود : «پرداخت وجوهات دارای 2 حُسن است : اوّل ، این که بایستی دست رهبر پر باشد تا بتواند دین‌خدا را احیاء کند و دوّم ، این که ، تکلیف الهی از افراد ساقط می‌شود .»          در سالهای قبل از انقلاب ، اعلامیه‌های حضرت‌امام‌خمینی(رض) را ، از منابع و مراجع مربوطه اخذ و آنها را میان اهالی منطقه توزیع می‌نمود . در سال 1356 وقتی شاه خائن از ایران فرار کرد ، « شهید حاج علیرضا قاسم‌پور» در یک راه‌پیمائی بزرگی که به همین منظور در میدان دروازه تهران برگزار شده بود ، شرکت فعال داشت و بعد از آن ، به روستای گاوکش مراجعت کرد و در سال 1357 با همکاری مؤمنین و بزرگان محل ، حدود 88 رأس گوسفند جمع‌آوری نمود و آنها را در شهرستان قم تحویل «حضرت آیةالله یزدی» داد . متعاقب آن به روستا عزیمت نمود و حدود 23 نفر از بهترین جوانان مؤمن و متعهد و انقلابی روستا را ، بمنظور دفاع از انقلاب اسلامی در ایام دهة مبارکه فجر سال 1357 تا اسفند ماه همان سال ، به شهرستان قم ، به عنوان داوطلب بسیجی ، اعزام نمود که همگی مسئولیت حفاظت از پایگاه ارتش در نیروگاه برق و مدرسة پیشاهنگی دوره شهر شهرستان قم را برعهده گرفتند و هر کدام از آنان در تقسیم‌بندیها ، به عنوان سرگروه سایر نیروها ، فعالیت می‌کردند و از جمله فعالیت آنها ، تلاش در جهت دستگیری آقایان «اظهاری و اویسی» رئیس ساواک شهرستان قم بود که برای همین منظور به نقاط مختلف شهرستان قم ، خصوصاً محلّة دامداران ، بارها مراجعه و به تحقیق و تفحص پرداختند که البتّه ، آقای «انصاری نگهبان مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره)» و آقای «حق‌بین» شاهد این قضایا بودند .          شهید « قاسم‌پور» در سال 1358 ، با سرمایه‌ای اندک ، به سفر حج «بیت‌الله‌الحرام» مشرف گشت و در این زمینه نیز توصیه فرمود که : «ائمة اطهار(س)» ، زیارت خانة خدا را بر تجارت مقدم داشته‌اند ، زیرا تجارت ، از بین‌رفتنی و زیارت ، فناناپذیر و ماندنی است .»          آری شهید «حاج‌علیرضا قاسم‌پور» ، در سال 58 ، پس از آنکه عده‌ای از پاسداران انقلاب اسلامی ، در بیمارستانی در کردستان به درجة رفیع شهادت نائل آمدند و حضرت‌ امام‌ خمینی(ره) فرمانی صادر کردند مبنی بر این که «وضعیت کردستان باید ظرف 48 ساعت روشن شود » به همراه 15 نفر از اهالی روستا ، به کردستان اعزام و علی‌رغم آنکه حکومت نظامی در کردستان اعلام و برقرار بود ، ایشان مقادیر زیادی اسلحه و مهمات آنها را جمع‌آوری و مجسمة شاه ملعون را که تا آن تاریخ ، هنوز ماندگار بود ، با شهامت تمام پائین کشیدند و با چاپ عکس‌های حضرت‌امام‌خمینی(ره) و کلیشه‌های آن و حک نمودن آنها بر روی دیوارها و… همچنان مجدانه فعالیت و به نظام مقدس جمهوری اسلامی خدمت می‌نمود . در سال 1358 بمناسبت وفات «حضرت آیةالله سیدمحمود طالقانی(رض)» و بمنظور شرکت در عزاداری و پیوستن به خیل عظیم سوگواران شهرستان نورآباد دلفان ، تمامی اهالی روستاهای گاوکش علیاء ، وسطی ، سفلی و علی‌آباد را گرد هم جمـع و مسافت 12 کیلومتری بین قریه‌های مذکور تا نورآباد را سوگوارانه با پای پیاده و بر سر و سینه زنان ، توأم با آه و اشک و اخلاص ، طی نمودند .           نظر به این که شهید « قاسم‌پور» در سال 1358 محل سکونتش را از قریة گاوکش علیاء به منطقة دره گرم سفلی شهرستان خرم‌آباد انتقال داد ، در سال 1359 نیز با تبلیغ و کمک خویش و همکاری مردم دلسوز و مسلمان این منطقه ، نقش فعال خود را در ساخت و تأسیس مسجد حضرت امام جعفرصادق(ع) دره‌گرم به خوبی ایفا نمود . با شروع جنگ تحمیلی ، حبیب‌بن‌مظاهر زمان ، در جریان طرح بسیج عشایری ، همگام با روحانیت معظّم ، خویشتن‌ را در انجام اوامر الهی مسئول و مکلّف دانسته و طی 4 مرحله «جمعاً بمدت 9 ماه و 20 روز » به نقاط مختلف ، خصوصاً به جبهه‌های جنوب و غرب کشور «پاسگاه زید ، کوشک ، طلائیه ، کردستان ، کامیاران ، ایلام و …» اعزام شد و از جمله فعالیت‌های وی در سال 59 همکاری مداوم ایشان در جذب و اعزام یکصدوپنجاه نفر از اهالی روستای گاوکش علیاء جهت شرکت در مانور ماهیدشت کرمانشاه بود که به نحو احسن این مسئولیت و اقدام بزرگ را در آن زمان ، به انجام رسانید و همچنان نستوه و مقاوم ، در میادین رزم ، شرکت فعال می‌جست و آخرین باری که از معارک جبهه و جهاد ، چند روزی به مرخصی آمده بود ، پیش چند تن از دوستان و اقوام و آشنایان ، گفته بودند که : «باید زودتر به جبهه برگردم ، چون شب و روز ، یکی مرا صدا می‌زند و می‌گوید : «بیا ، صدا ، صدای آشنایی است ولی او را نمی‌شناسم ، باید زودتر برگردم و صاحب صدا را بیابم ! »          سرانجام ، وی ، صاحب صدا را یافت و آن صدای آشنا ، در ظهر تاسوعای حسینی مورخ 21/7/1362 در منطقة عملیاتی کوشک « پاسگاه زید » واقع در سه راهی خرمشهر دارخوین ، ایشان را طلبید و عاشقانه جام شیرین شهادت را سرکشید و با عنایت به این که در وصیتّ‌نامه‌اش کتباً مرقوم داشته بود که : «چنانچه شهید شدم ، مرا در کنار قبر برادرزاده‌ام «شهید مصطفی قاسم‌پور» دفن کنید .» به همین خاطر ، این شهید گرانقدر را ، در روز عاشورای حسینی ، در جوار قبر شهید «مصطفی» و دیگر شهدای همرزمشان ، در بهشت رضای خرم‌آباد ، به آغوش خاک سپردند .          سلام و صلوات خداوند و جمیع فرشتگان ، مقرب پروردگار ، بر روح پرفتوح شهید «حاج‌علیرضا قاسم‌پور» و دیگر شهدای تاریخ اسلام ، از خلقت حضرت آدم(ع) ، تا استمرار نسل وی در این عالم و عوالم دیگر و صدهزاران بار ، زهی سعادت و خوشا بر حیات و ممات و اهداف بلند و جایگاه و منزلت و راه رسمشان !          اینان ، به راستی دریافتند که آن زمان ، خورشید تابان «کُورت» ، آبها در کام دریا «سُجِّرَت» ، کوههای‌سخت و سنگین «سُیِّرَت» و ایمان کامل داشتند که : «قَد اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها» و «کُلّ نفسٍ بِما کَسَبَت رَهینةٍ» و با تهذیب نفس و تزکیة روح خود ، جز احسان و نیکی هیچ عمل دیگری را ، رهین خویش نساختند و در اعلا و علیین ، در کنار انبیاء و امامان(س) بزرگ و دیگر صلحا و شهدا و مؤمنین راستین ، «جَنّاتٌ تجری مِنْ تَحْتِهَا الاَنـْهار» را یافتند و از همه مهمتر ، «راضیةً مرضیّةً» به لِقاءُ الله پیوستند .          آری ، زهی سعادت و هزاران بار ، خوشا بر حیات و ممات و اهداف بلند و منزلت و راه و رسم پاکشان ! « راهشان مستدام ، روحشان مُفَرَّح و روانشان غریق رحمت باد »

نظرات  (۱)

۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۰ انجمن سربازان گمنام
با سلام و احترام خدمت شما
مطلب شما با ذکر منبع در انجمن سربازان گمنام به آدرس زیر درج گردید
لینک مطلب شما در انجمن سربازان گمنام

التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی