نحوه شهادت شهید مصطفی قاسمپور
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۵۴ ق.ظ
آخرین باری که مصطفی می خواست به جبهه برود قبل از رفتن به ایشان گفتم برویم به اقواممان سری بزنیم . من و مصطفی و مادرش و سایر بچه ها جهت دیدن اقوام به دره گرم ( واقع در شهرستان خرم آباد ) رفتیم . مصطفی دوربین عکاسی ای همراه داشت ، با هم خیلی عکس گرفتیم ، همان عکس ها آخرین عکس های مصطفی بود . فردای آن روز مصطفی می خواست به جبهه برود من به ایشان گفتم من هم می خواهم با شما به جبهه بی آیم اما مصطفی قبول نکردند . ( اما خدا می داند و گواه است که نگاه به در دیوار می کردم و عکس شهدا را که می دیدم مصطفی جلوی چشمانم مجسم می شد ) من گفتم پسرم همان طوری که شما وظیفه خود می دانی به جبهه بروید من هم بر خود وظیفه می دانم به جبهه بروم . صبح روز بعد مصطفی با ماشین جیپی که متعلق به سپاه بود با ما خدا حافظی کرد و به جبهه رفت ولی به من نگفت بیا شما را هم با خودم ببرم . من هم بلافاصله بعد از ایشان به عنوان داوطلب بسیجی به جبهه جنوب اعزام شدم . هنگامی که به اهواز رسیدیم ما را به مقر نیروهای سپاه بردند . به مصطفی خبرداده بودند که پدرت به جبهه آمده است .بعد از پرس وجو من را پیدا کرده و نزدم آمد . به من گفت پدر مگر نگفتم نیا پس چرا آمدی من هم به او گفتم پسرم به وظیفه خودم عمل کردم به جبهه آمده ام . یک دو روز بعد به من گفت : « میخواهم بروم به یکی از دوستانم « شهید محمدرضا عینی » سر بزنم . با چند تن دیگر از دوستانش راهی منطقه عملیاتی شدند . یکی از دوستانش به من گفت : « وقتی داشتیم بسوی خط اول میرفتیم ، اتومبیل ایشان سرعت خیلی زیادی داشت و یکی از ما به مصطفی گفت که سرعت شما خیلی زیاد است » اما ایشان پاسخ دادند که « با من حرف نزنید ، حالت بخصوصی دارم ! » به هر ترتیب حدود ساعت 5/6 صبح به محل مورد نظرشان میرسند و مصطفی نزد محمدرضا و چند تن دیگر از دوستانش میرود ؛ در همین هنگام در چند قدمی آنان خمپارهای منفجر میشود و در همان لحظه چندتایشان به شهادت میرسند . ولی مصطفی و محمدرضا مجروح میشوند و با آمبولانس به سمت بیمارستان دزفول منتقل میشوند ، مصطفی قبل از رسیدن به بیمارستان مزبور در منطقه ذلیجان خوزستان « یکی از مناطق فکه ، جنگل امقر غرب بستان » در سپیده دم خونین روز 27/1/1362 جان به جانآفرین تسلیم و ردای زیبای شهادت را بر قامت رعنای خویش میکشد . ولی محمدرضا عینی پس از انتقال به بیمارستان دزفول به درجه رفیع شهادت می رسند . یک روز بعد از این اتفاق تعدادی از همرزمان مصطفی به من خبر دادند که مصطفی زخمی شده است و گفتند بیا برویم به مصطفی سر بزنیم من به آنها گفتم مصطفی شهید شده است ول آ نها قبول نکردند اول ما را نزد محمد رضا عینی بردند ؛ ( بعد از عیادت ما محمدرضا در همان بیمارستان به شهادت می رسند ) بعد به من گفتند که مصطفی شهید شده است ، سپس من را نزد پیکر پاک و مطهر شهید مصطفی بردند . در همان روز مقدمات انتقال پیکر پاک آنان را به شهرستان خرم آباد فراهم کردند . سرانجام پیکر پاک شهیدان محمدرضا عینـــی و مصطفـــــی قاسم پور درتاریخ 29/1/1362 در دستان پر مهر و محبت اهالی محترم شهرستان های خرم آباد و نورآباد تشییع و در خاک بهشت رضای خرمآباد کنار همرزمانشان آرمیدند . روحشان شاد و یادشان گرامی باد راوی : مرحوم حاج علی بخش قاسم پور پدر سردار شهید مصطفی قاسم پور
سلام بر شهدا
وبلاگ خوبی بود.و
در بلاگ تخصصی یاد شهیدان در خدمت شما هستیم