صبح روز 7/1/1367درمنطقه شاخ شمیران در چندقدمی عراقیها روی یک بلندی مشغول قرائت اذان شد.گفتم عزیزیواش تر الان عراقیها می فهمن ورسرمون آتیش میریزن بامتانت همیشگی اش گفت :بذاربفهمن که با کیاطرفنبعدازاذان........(برگرفته از کتاب اذان صبح در شاخ شمیران)
اذان صبح در شاخ شمیران عنوان کتابی است که به زندگینامه شهیدوالامقام عزیزقاسمیان می پردازداین کتاب توسط بنیاد سعادتی گرداوری شده است
در سال 64 از طرف حوزهی علمیه به مشهد مقدس مشرف شدند. سعید پس از برگشت اظهار نمود شب در خواب دیده سیدی به او گفته است که درنگ جایز نیست، باید به جبهه برود و بر همین اساس و با اعتقاد کامل و راسخ خواستار اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
او جبههی جنگ را بر مراسم عروسی ترجیح داد و در منطقهی عملیاتی حاج عمران با تیر مستقیم توپ به لقای دوست شتافت.راوی:مادرشهیدسعیدشهبازی