به نام خالق زیبایی ها من احمد رضا کرمی برادر زاده شهید علی کرمی هستم عمویم می دانست که در راه کشور و از همه مهمتر دین، قران و در راه سید الشهدا حسین ابن علی کشته میشود کمتر کسی چنین لیاقتی دارد . او به کوه گرین علاقه ی خاصی داشت او بر روی سنگ ها ی گرین درد و دل و وصیت کرده بودو نوشته بودیادگاری ازشهید علی زاده کرمی ، ایشان بسیار دلیر و با غیرت بو دند آن شهید بسیار علاقه به تیر اندازی داشتند
می خواهم شهادت عمویم رااز زبان شیخ احمد تعریف کنم در آن زمان عمویم همراه با دوستش شیخ احمد به منطقه مین گذاری شده رفته بودند ناگهان عمویم جلوتر رفت با غیرت و شهامت .شیخ احمد گفت صدای منفجر شدن مین امد سریع خودم رارساندم علی زاده یک پایش قطع شده بود در این هنگام عمویم گفت شیخ احمد بیا به جای مادرم لب در لبم بگذار و مرا مادرانه ببوس شیخ احمد این کار را با چشمان گریان انجام داد بعد شیخ احمد گفت همین جا بمان تا کمک بیاورم او به کمک رفت .شیخ احمد در حالی که اینها را می گفت اشک از چشمانش جاری شد ودر همین منطقه بود که علی زاده پرکشید ومنطقه ماووت نطاره گر عروج ملکوتی شهید علی زاده کرمی بود وبه راستی به دیدار حسین (ع) شتافت روحش شاد و یادش گرامی باد