مصطفی قاسم پور از زبان مادرش
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ
مصطفی اینقدر بچه با محبتی بود که به من و پدرش و سایر اعضای خانواده احترام می گذاشت و نیز به فامیل ها و حتی دوستانش محبت می کردند در بعضی مواقع می دیدم مصطفی با فراد بزرگتر از خودش معاشرت می کند پیش خود گفتم مبادا برای مصطفی مشکلی ایجاد کنند به شهید مصطفی گفتم پسرم با سن و سال های خودت بگرد چرا با بزرگتر های خودت می گردی . مصطفی در جواب گفتند : مادر اگر من با هم سن و سال های خود و یا کوچکتر از خودم بگردم چیزی یاد نمی گیرم باید با افراد بزرگتر و بهتر از خودم معاشرت داشته باشم تا از تجربه و دانایی آن ها استفاده کنم . در بعضی مواقع دوستانش را به منزل می آورد ، در اکثر شب های ماه مبارک رمضان دوستانش را جهت صرف افطاری به منزل دعوت می کرد و در منزل ما نماز جماعت برقرار می کردند بعضی مواقع می دیدم که مصطفی پیش نماز است و دوستانش اینقدر او را قبول دارند که نمازشان را با ایشان می خوانند . هر زمانی که نماز جماعت در منزل ما بر پا می کردند چون تعدادشان خیلی زیاد بود مهرکم داشتیم لذا جهت تهیه مهر به درب خانه همسایه ها می رفتم . از این که می دیدم مصطفی با دوستان مومن و انقلابی هم نشین می شود خیلی خوشحال می شدم . شهیدمصطفی به هیچ کس بی احترامی نمی کرد بلکه به همه احترام می گذاشت . همه همسایگان از ایشان راضی بودند و عنوان می کردند که مصطفی خیلی انسان با ادب و سربه زیری هستند . مصطفی پسر با خدا ، مومن ، انقلابی ، شجاع و با شخصیتی بود . خدا او را برای این انقلاب درست کرده بود . چون مصطفی با خدا بود خدا هم او را دوست داشت و او را به بالاترین درجه یعنی شهادت در راه اسلام نصیب ایشان کرد . راوی : مادر شهید