پایگاه فرهنگی ،مذهبی شهدای دلفان

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

پایگاه فرهنگی ،مذهبی شهدای دلفان

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

شهیدمسعودامیدیان

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ق.ظ



شهید مسعود امیدیان
نام پدر: احمد
تاریخ تولد:1349
تاریخ شهادت: 30/08/1366
محل شهادت: گرده رش
مسعود امیدیان در سال 1349 در  شهرستان دلفان از توابع استان لرستان دیده به جهان گشود، دوران کودکی را به همراه برادر دوقلویش سعید با شعفی سرشار از تربیت دینی سپری نمود و با فرا رسیدن بهار علم و دانش هر دو دست در دست هم راهی مدرسه شدند و تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی سپری نمودند و سپس هر دو تصمیم گرفتند به حوزه علمیه بروند و به آموختن علوم دینی و مفاهیم سرشار اسلامی بپردازند. با آغاز جنگ تحمیلی ندای مولا و مقتدایشان را لبیک گفته و باز هم هر دو در کنار هم به جبهه های نبرد شتافتند تا اینکه سرانجام در تاریخ 30/8/1366 پس از رشادتهای فراوان در عملیات نصر" در گرده رش" در سن 17 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل می آید و برادرش ماند تا راه او را ادامه دهد.

ویژگی های اخلاقی شهید

شهید امیدیان همیشه به نماز اول وقت و جماعت خواندن آن اهمیت می داد روزه می گرفت  و نیمه های شب  از خوف خدا بیدار می شد و به خواندن نماز شب می پرداخت.بسیار خوش اخلاق و مهربان بود و بیشترین احترام را برای والدین خود قایل بود.صله رحم به جا می آورد و نسبت به برادران و خواهران و اقوام مهربان و در مجموع فوق العاده متقی و پرهیزکار و از تکبر و خودخواهی اجتناب داشت.از غیبت کردن و ریا و صفات رذیله  و اخلاق مذموم به دور بود.

وصیت نامه شهید مسعود امیدیان

البته نپندارید کسانی که در راه خدا شهد شده اند ، مرده اند وبلکه زنده اند ودرلطف خداوند منعم می با شند بفضل و رحمتی که از جانب خداوند نصیبشان گردیده ، شادمان هستند وآری مردم شهید پرور وپدر ومادرم وصیت نامه را با زبانی عاجز و پیامی ناقص شروع می کنم و اولاَپدرو مادرم امیدوارم که صبور و مقاوم باشیدزیرا که من راه امام حسین را پیموده واز پدرو مادرم (می خواهم)شیون و زاری نکنند زیرا کسی نبود که برای امام حسین شیون و زاری و لباس بپوشد واز خداوند برای اینجانب طلب آمرزش بخواهید و امیدواریم که مرا حلال کنید.پدرم همانند پدران دیگرصبور باش و زیرا اگر شما ناراحت باشیددشمنان اسلام ناراحت می شوند و با امیدپیروزی حق برعلیه باطل امام را فراموش نکنید و اورا تنها نگذارید

وصیت نامه دوم

پدر بزرگوارم و مادر مهربانم شما رابه خون امام حسین و به حق آن امام مظلوم قسم می دهم برای من نگران نباشید و مرا حلال کنید ودر خط امام باشید  و از انقلاب پاسداری نمایید.

خاطره ای از شهید          

منطق شهید

مسعود عازم جبهه بود و موقع خداحافظی به او گفتم :پسرم فعلاَتو درست را بخوان و در مرحله بعدی به جبهه برو فعلاَزمستان است هوا مناسب نیست در جواب من گفت :پدر جان مگر تو مقلد امام نیستی وقتی که مرجع تقلید فرمودند :جبهه را گرم نگه دارید لازم است از اسلام دفاع نماییم ودر برابر دشمن مقاومت کنیم دیگر در برابر منطق شهید حرفی برای گفتن نداشتم
راوی:پدرشهید

نظرات  (۲)

خداوند روح شهید مسعود و پدرش رابا پیغمبر محشور کند من از رفقای مسعود بودم ایشان بسیار انقلاب و امام را دوست داشت.در سال 1366 حدود  35روز با ایشان در منطقه عمومی بوکان در یک سنگر بودم.نماز اول وقت وتوسل ایشان بارز بود.نکته ای که میخواستم عرض کنم اینکه ایشان بسیا راهل  رفاقت شوخی وبانشاط بود .لیکن در مرحله دوم که ایشان به جبهه رفت وقبل از اعزام به زیارت امام رضا (ع)رفت ووقتی برگشت همه دیدند وخدا شاهد است مسعود هم رفتارش بسیار آرام شده بود و هم نورانیت خاصی  در چهره ایشان نمودار شده بود . پس از آمدن از مشهد مجدد به جبهه رفت و با فاصله کوتاهی در عملیات نصر هفت شرکت وخبر شهادت مسعود را شنیدم. خداوند مارا عاقبت بخیر وبا شهدا محشور کند.

ممنونم آقای قاسمیان
وبلاگ شما هم با افتخار لینک شد
اجرتون با شهدا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی