ابیاتی چند تحت عنوان «بوی غربت»به مناسبت سالروز شهادت طلبه شهید سعید شهبازی
شعر از رضا قاسم پور
بسمه تعالی
یاد دارم صبح ماتم زد برایت ای شهید
تپه می مرد از عزایت جبهه قلبش می تپید
آسمان هم مثل کوه «حاج عمران » داغدار
قطره قطره بغض وآه از گونه هایش می چکید
روی تابوتت مقدس مرگی «احلی من عسل »
گرد و خاک سنگرت بر صورت و سر می کشید
قلبمان جنبید مثل آن کلاه جنگی ات
زیر ترکش های غم از سینه هامان می رمید
مانده ام با خاطراتی تلخ وپر از اندوه و رنج
اشک مادرز آنکه داغ رفتنت را می شنید
حزن و هق هق درد تاولهای سرخ آفتاب
الوداعی سخت کز آن بوی غربت می وزید
یافتم در باد گیری سبز و پر از خاک و خون
آرزویی کز تولد در وجودت می دمید
در تهجد حسن خلق و کف نفس از خبث و غدر
اسوه بود این راد مرد عارف و پاک و عمید
با سعادت رفت وایمانی که حوزه می شناخت
لاله ای که وسعت روض الجناتش کس ندید
رفته بود ار «سدر مخضود و معین » » گیرد نشان
ماء مسکوبی چشید و ظل ممدود آرمید
ما همه مدیون زخم و خط و خون هر شهید
ای مسلمانان مبادا راهشان را کج روید
روز حشرت گر شفاعت خواهی از جان هوش دار
با سلامی بر محمد (ص) انتظار فاتحه دارد سعیدمنبع:کتاب افلاکیان سرخ کوه