وصیت نامه سردار شهید مصطفی قاسم پور
بنامخدایاحمد(ص)، بنامخدایعلی(ع)، بنامخدایحسن(ع) ، بنامخدایحسین(ع)و بنام خدای 72 تن شهدای حزب جمهوری اسلامی و سلام بر تو ای امام عزیز ، ای خمینی کبیر و ای وارث خون حسین(ع) و سلام بر تو ای بهشتی شهید ، ای که امام تو را سیّدالشهدای انقلاب نامید . اینک بنامخداوندکریم ، وصیّتم را شروع میکنم . شاید ، که اینآخرینوکاملترینسخنانم باشد که بر زبان میآورم ، لذا در آغاز ، روی سخنم با پدر و مادر و برادران و خواهرانم است .
ای عزیزان : مبادا در شهادتم ناراحت شوید . مبادا برایم شیون و زاری کنید . مبادا برای من سیاه بپوشید که از این کارها منافقین ، سوء استفاده کرده و تبلیغات منفی انجام میدهند . مادر عزیزم ، جسدم را تو خود در قبر بگذار و اصلاً گریه نکن تا درسی باشد برای مادران دیگر !
پدر عزیزم : میخواهم که تو در میان مَحلِّه و بازار ، طوری رفتار کنی که نگویند پسرش را از دست داده ، بلکه بگویند ، فرزندش به حجله دامادی رفته است و شما خواهران و برادران ، طوری میان دوستانتان رفتار کنید که دیگران ، به فیض شهادت پی ببرند . حال ، روی سخنم با امام عزیزم میباشد . ای امام کبیر ، به خدای محمود و احمد و محمّد(ص) ، قسم که هرگز بجز راه تو راهی پیشه ننموده و جز احادیث پیامبران ، که همان گفتههای گهربار خودت میباشد ، به چیزی فکر نکردهام . و اکنون که در جبهه هستم ، تنها آرزویم این است که به خدمتت آمده و دستت را ببوسم و بر این بوسه افتخار نمایم . و در پایان با شما امّت همیشه در صحنه ، سخنانی دارم که ای عزیزان اسلام و امام : ای کسانی که با وحدت خود ، پشت آمریکا و سران جنایتکار شرق و غرب را به خاک سیاه مالیدهاید و ای عزیزان ، که به قول امام ، اسلام ، جز چند برهه از صدر خویش ، چنین جوانانی به خود ندیده است . ای شیران روز و زاهدان شب و ای پاکبازان اسلام ، از شما میخواهم همچنانکه تا به حال پشتیبان اسلام و امام بودهاید ، حالا هم بیش از پیش ، به کمک امام عزیز ، به رزم خود با سران کفر جهانی ادامه دهید ، مبادا فکر کنید انقلاب پیروز گشت و کارمان تمام شده است ، نه ، بلکه تازه اوّل کار است و باید دستها را بالا زد و مردانه به میدان آمد و در راه اسلام و امام ، جانبازی نمود . آری :
در مسـلـخ عـشـق ، جـز نـکـو را نکشند روبــه صـفـتـان زشـتـخـو را نـکـشـنــد
گر عـاشـق صـادقی ، ز مـردن مـهـراس که مردار شود ، آنکسکه او را نکشند !
اگر بند بند استخوان هایمان را جدا سازند؛ اگر سرمان را بالای دار برند؛ اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند؛ اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند؛ هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی کنیم.