پایگاه فرهنگی ،مذهبی شهدای دلفان

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

پایگاه فرهنگی ،مذهبی شهدای دلفان

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

۴۳ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

از شهدایی که بنده در اکثر سخنرانی هایی که در شهرهای دیگر به بیان خاطراتی از ایشان می پردازم شهید هاشم مرادی است، شهیدی که سابقه آشنایی من با ایشان به قبل از انقلاب بر می گردد و در خانواده ای مذهبی زندگی می کرد و پدر بزرگوارشان کاسب بود و یک مغازه داشت و بعضی اوقات که شهید هاشم مغازه بود پس از فروش اجناس خمس آن را کنار می گذاشت و پرداخت می کرد و از همان دوران نوجوانی انسانی با ایمان و با اخلاص بود و بنده همیشه ارادت خاصی نسبت شهید مرادی داشتم و معمولا پشت سر ایشان نماز میخواندم، تا اینکه در زمان جنگ همیشه یک سئوال ذهنم را مشغول کرده بود که چرا ایشان وقت نماز لباس های نظامی اش را عوض می کند و با لباس شخصی نماز می خواند؟ خیلی به ایشان اسرار میکردم که دلیل این کار را توضیح دهد و پس از اسرار من جواب این کار را اینگونه توضیح داد و گفت: «این لباس ها لباسی است که سپاه از پول بیت المال برای ما خریداری کرده و لباس خدمت است اما نماز یک امر شخصی است

راوی :سردار نصرت الله سیف

منبع :سلام دلفان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۴۸

این کتاب مروری است بر زندگی نامه ،وصیت نامه وخاطرات شهدای روستای گاوکش است که آقایان تیموری وقاسمیان آنرا گرد آوری نموده اند


دریافت فایل
حجم: 1.81 مگابایت



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۷:۳۴

جهت امرار معاش خانواده ، با کار و زحمت فراوان از همان کودکی خرج و مخارج زندگی ما را تأمین می‌کرد ، شهید کرمی از عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۷:۲۹

)موقع نماز ظهر شد شهید منوچهر خزایی که بچه دلفان لرستان بود گفت می خوام برم بالای گلدسته هااذان بگم چندین نفر بهش گفتند خطر داره بالاخره بالای گلدسته ها رفت واذان را باصدای رسا شروع کرد ،الله اکبر ،اشهدان لا اله الاالله ،اشهدان محمدرسول الله تا اینکه رسید به اشهدان علیا ولی الله، ناگهان بدنش مورد اصابت مستقیم خمپاره قرار گرفت وبدنش قطعه قطعه گردید ومسجد فاو نظاره گر عروج ملکوتی این شهید بزرگوار شد روحش شاد ویادش گرامیباد

راوی:علی شیخیان همرزم شهید 

این شهید والامقام از شهدای جاویدالاثر شهرستان دلفان می باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۰:۰۵

شهید سید محمد موسوی به سال 1343 در روستای گلباغی میربگ از توابع شهرستان نورآباد در یک خانواده مذهبی از سلاله پاک حضرت زهرا (س)دیده به جهان گشود .درسن 6سالگی راهی مدرسه شد .
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۶

نماز زیر آتش
اکثر بچه ها به پای صخره های دامنه ی کوه پاتاق پناه برده بودند . معلوم نبود چه اتفاقی می خواهد بیافتد.گفتم سید نماز را رها کن الان کشته می شی .تبسمی کرد ،چشم هایش را باز وبسته نمود .آتش دشمن شدیدتر می شدبعداز نماز گفت:برادر چی می گفتی ؟درهمان حال برای شهادت آماده بودم دوست داشتم در آن لحظه که در پیشگاه خدا بودم به لقا حق بروم.سرانجام ایشان پس ازدو روز در اسلام آباد غرب توسط منافقین کور دل به درجه رفیع شهادت نائل آمد
روای:جمشید حیدری به نقل از کتاب طلایه داران معرفت 2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۵

فرمانده گردان در ابتدا با ایشان مخالفت  کرد ولی او در مقابل اصرار فرمانده در پشت خط گفت :اگر قرار بودکه که من درپشت جبهه بمانم از حوزه علمیه به اینجا نمی آمدم وهمانجا می ماندم .بدین ترتیب به همراه برادران گردان حمزه سیدالشهدا به خط مقدم اعزام شدند .فردای عملیات حدود ساعت12ظهر شاهد به شهادت رسیدن مسعود امیدیان بودم،موج انفجار حدود دو متر اورا از زمین بلند کرد وجسم پاکش روی خاک خونین نبرد افتاد وبه فیض شهادت رسید.

منبع: کتاب غیرت وغربت با اندکی تلخیص

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۸

 شهیدعلی کاظم امکانی
فرزند : محمد کاظم محل تولد : نورآباد دلفان
تاریخ تولد : 1346 تاریخ شهادت : 22/1/65
محل شهادت : حاج عمران
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۰۲

شهید میرزا مراد قیطاسی متولد ۱۳۴۵که در خانواده مذهبی در دامان مادری مهربان در روستای به نام کفراج از توابع شهرستان نورآباد دیده به جهان گشود .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۲


زمانی که برای عملیات ( شاخ شمیران عراق ) آماده می شدیم (1367 ) ، به فرمانده محترم گردان حضرت حمزه سید الشهداءگفتیم که‹‹ ما جانشین گروهان نداریم و شما کسی را معرّفی نمائید و ایشان نیز گفتند که ‹‹ فرد زبده ای را سراغ دارم که وی را به شما معرّفی خواهم نمود و سپس ‹‹ آقای عزیز قاسم پور ›› را معرّفی کردند . بعد از چند روزی از منطقة سد بوکان به منطقة شیخ صالح کرمانشاه رفته و یک روز در آنجا ماندیم و بعد اعلام کردند که فرماندهان گروهان جمع شوند و به منطقه بروند و از نزدیک وضعیّت دشمن را ببینند ، ما نیز رفتیم و دشمن شناسایی کردیم و برگشتیم و داخل چادرها آمدیم و ایشان (خطاب به ما ) گفتند: ‹‹ شما که آنجا رفتید، فوری از وضعیت دشمن صحبت نموده و ما را توجیح نمائید.››ضمن صحبت هایی که دربارة عملیات با هم داشتیم ایشان را از وضعیّت دشمن مطلع کرده و سپس از چادر ها بیرون آمدیم و گفتند: ‹‹ خیلی خوب ، مگر همین شاخ شمیران نیست ؟ ›› بنده گفتم بله همین است سپس فرمودند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۲